هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غنایی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است که با تصاویر زیبا و استعارههای پیچیده مانند چابک سوار، غنچه، نرگس، لیلی و مجنون، و زلف نگار توصیف شده است. شاعر از دست دادن کنترل خود در برابر عشق و زیبایی معشوق را بیان میکند و از ساقی میخواهد که با دادن شراب کمتر، باعث نشود که او دامان یار را از کف بدهد. همچنین، او تأکید میکند که حتی در شرایط سخت، زنجیر زلف معشوق را رها نخواهد کرد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارههای پیچیده است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شراب و مستی ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.
شمارهٔ ۲۳۲
بخود نگذاشتم دامان آن چابک سوار از کف
مرا بربود جولانش عنان اختیار از کف
چو غنچه تنگ دل منشین ز نرگیس نیستی کمتر
بدور گل منه جام شراب خوشگوار از کف
نمی آید ز لیلی این که آید جانب مجنون
مگر بی اختیارش ناقه برباید مهار از کف
بدستم دامن یارست ساقی باده کمتر ده
مکن کاری که در مستی دهم دامان یار از کف
بریزد خاک تا رگهای دستم نگسلد از هم
نخواهم داد زنجیر سر زلف نگار از کف
میاور دست هستی ز آستین نیستی بیرون
مبادا نقش عیشت را رباید روزگار از کف
نمی بینم فضولی را قرار و صبر بی زلفش
شدست او را برون سر رشته صبر و قرار از کف
مرا بربود جولانش عنان اختیار از کف
چو غنچه تنگ دل منشین ز نرگیس نیستی کمتر
بدور گل منه جام شراب خوشگوار از کف
نمی آید ز لیلی این که آید جانب مجنون
مگر بی اختیارش ناقه برباید مهار از کف
بدستم دامن یارست ساقی باده کمتر ده
مکن کاری که در مستی دهم دامان یار از کف
بریزد خاک تا رگهای دستم نگسلد از هم
نخواهم داد زنجیر سر زلف نگار از کف
میاور دست هستی ز آستین نیستی بیرون
مبادا نقش عیشت را رباید روزگار از کف
نمی بینم فضولی را قرار و صبر بی زلفش
شدست او را برون سر رشته صبر و قرار از کف
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.