هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های خود می‌گوید و از بلاهایی که بر سرش می‌آید شکایت می‌کند. او از عشق و هجران نیز سخن می‌گوید و به پاکی و آلایش اشاره دارد. متن پر از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه است که احساسات عمیق شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۴۰

کرد از خون جگر چرخ تنم را نمناک
که ز من گرد نیابد چو مرا سازد خاک

اثر باده نابست که در سر درد
بی جهت نیست که می خیزد و می افتد تاک

همه دم بر سر من سنگ بلا می آرد
مگر از آه دلم ریخت بنای افلاک

هست مضمون خط سبزه خاک لحدم
آرزوی خط سبزی که مرا کرد هلاک

گر کنی ز آلایش می خود چه عجب
هست دامان مسیح از همه آلایش پاک

چاک چاکست مرا سینه و مهر رخ او
می زند تیغ دگر بر دل من از هر چاک

مردم چشم فضولی ز رخت یافته ذوق
کم مباد از جهان مردم صاحت ادراک
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.