هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و غمهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر از دلآزرده و مضطرب خود میگوید که در فراق معشوق به سر میبرد و از نگاه مستانهی او خسته شده است. او از رنجهای عشق و دوری از بهشت وصال معشوق شکایت دارد و دلش در آتش غم میسوزد. همچنین، اشارهای به کشمکش بین ایمان و عشق دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'کفر زلف بتان' و 'میل شراب' نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.
شمارهٔ ۲۴۸
مه من از تو غم بی حساب دارد دل
هزار محنت و صد اضطراب دارد دل
بیاد نرگس مست تو خسته است مدام
چه گویمت که چه حال خراب دارد دل
دلیل رفعتش این بس میانه عشاق
که چون تو دلبر عالی جناب دارد دل
بکفر زلف بتان داد نقد ایمان را
وزین معامله قصد ثواب دارد دل
دمی ز ناخوشی غم نجات می طلبد
نه از خوشیست که میل شراب دارد دل
فغان که تا شده است از بهشت وصل تو دور
مرا بآه و فغان در عذاب دارد دل
بسوز سینه فضولی نمی دهد تسکین
شکایت از نم چشم پرآب دارد دل
هزار محنت و صد اضطراب دارد دل
بیاد نرگس مست تو خسته است مدام
چه گویمت که چه حال خراب دارد دل
دلیل رفعتش این بس میانه عشاق
که چون تو دلبر عالی جناب دارد دل
بکفر زلف بتان داد نقد ایمان را
وزین معامله قصد ثواب دارد دل
دمی ز ناخوشی غم نجات می طلبد
نه از خوشیست که میل شراب دارد دل
فغان که تا شده است از بهشت وصل تو دور
مرا بآه و فغان در عذاب دارد دل
بسوز سینه فضولی نمی دهد تسکین
شکایت از نم چشم پرآب دارد دل
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.