۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۹

زبان مرغ می داند مگر گل
که دارد گوش بر فریاد بلبل

مگر جانی ندارد گل که دارد
بآه بلبلان چندین تحمل

ز عاشق می فزاید قدر معشوق
نه از بسیاری جاه و تجمل

نگار من مکن بی التفاتی
مزن بر عاشقان تیغ تغافل

اگر خواهی که بگشاید دل ما
بر افشان زلف یا بگشای کاکل

بشرط صبر بر غم می توان یافت
گل مقصد ز گلزار توکل

توکل را فضولی کار فرما
مکن کاری بتدبیر و تأمل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.