هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دوری معشوق و سوختن در آتش عشق شکایت دارد و بیان می‌کند که بدون حضور معشوق، زندگی برایش بی‌معنا شده است. همچنین، از این که معشوق به دیگران توجه می‌کند و او را در غم و اندوه رها کرده، گله می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۵۳

من که بی لاله رخی ساکن گلخن شده ام
زآتش عشق چنین سوخته خرمن شده ام

بی گل روی تو و گلشن کویت عمریست
فارغ از میل گل و رغبت گلشن شده ام

می شوی یار کسان می کشی از غصه مرا
جان من راضی ازین غصه بمردن شده ام

گلبن پر گل و گلزار غم خوار مبین
من عریان که بداغ تو مزین شده ام

می جهد آتشم از دل همه شب در کویت
ز آتش دل شجر وادی ایمن شده ام

هیچ کس نیست که در بند غم زلف تو نیست
نه همین بسته زنجیر غمت من شده ام

دوست را نیست فضولی غم ناکامی من
آه ازین غم که بکام دل دشمن شده ام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.