۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۳

من که بی لاله رخی ساکن گلخن شده ام
زآتش عشق چنین سوخته خرمن شده ام

بی گل روی تو و گلشن کویت عمریست
فارغ از میل گل و رغبت گلشن شده ام

می شوی یار کسان می کشی از غصه مرا
جان من راضی ازین غصه بمردن شده ام

گلبن پر گل و گلزار غم خوار مبین
من عریان که بداغ تو مزین شده ام

می جهد آتشم از دل همه شب در کویت
ز آتش دل شجر وادی ایمن شده ام

هیچ کس نیست که در بند غم زلف تو نیست
نه همین بسته زنجیر غمت من شده ام

دوست را نیست فضولی غم ناکامی من
آه ازین غم که بکام دل دشمن شده ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.