هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن می‌گوید. او از حیرت و شگفتی‌ای که معشوق در او ایجاد کرده است، سخن می‌گوید و از بازی‌ها و دام‌هایی که معشوق برای او گسترده است، شکایت می‌کند. شاعر همچنین از عشق و فداکاری خود نسبت به معشوق صحبت می‌کند و از این که معشوق او را در چاه عشق اسیر کرده است، گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی داشته باشد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۷۴۰

ماه را در مشک پنهان کرده‌ای
مشک را بر مه پریشان کرده‌ای

چشم عقل دوربین را روز و شب
بر جمال خویش حیران کرده‌ای

از شکنج زلف رستم افکنت
هر زمان صد گونه دستان کرده‌ای

دام مشکین است زلف عنبرینت
دام مشکین عنبر افشان کرده‌ای

من دل و جان خوانمت از جان و دل
تو چنین قصد دل و جان کرده‌ای

یوسف عهدی کزان چاه چو سیم
پوست بر من همچو زندان کرده‌ای

گفتمت بردی به بازی دل ز من
این خصومت باز بازان کرده‌ای

چشم تو می‌گوید از تو خامشی
کین چنین بازی فراوان کرده‌ای

در صفات حسن خود عطار را
تا که جان دارد ثناخوان کرده‌ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.