هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رهایی از قید و بندهای عقل و رسیدن به دیوانگی عاشقانه سخن میگوید. او از شکستن پیمانها و رها کردن تعلقات دنیوی برای وصال معشوق میگوید و تأکید میکند که در این راه حتی همنشینانش نیز از او دور شدهاند. شاعر به ستایش معشوق و فداکاریهای خود برای رسیدن به او پرداخته و از بلندپروازیهای عاشقانه خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۶۲
در هستی بقفل نیستی بر خود چنان بستم
که فرقی نیست پیش هر که هست از نیست تا هستم
به پیمانه شکستن داد صد پیمان مرا زاهد
شکستم صد چنان پیمان و این پیمانه نشکستم
گذشتی بر سرم نگذاشت حیرت دامنت گیرم
بغفلت رفت عمر و بر نیامد کاری از دستم
خرد هر دم ز زنجیر جنون می کرد منع من
بحمدالله شدم دیوانه وز قید خرد رستم
ترا دیدم نظر بر داشتم از جمله عالم
بریدم از همه پیوند خود تا با تو پیوستم
ز آهم سوخت همچون شمع هر کس همنشینم شد
دگر ننشست با من ساعتی با هر که بنشستم
فضولی سایه زان سرو قد بر من نمی افتد
ندارد بهره از سربلندی پایه پستم
که فرقی نیست پیش هر که هست از نیست تا هستم
به پیمانه شکستن داد صد پیمان مرا زاهد
شکستم صد چنان پیمان و این پیمانه نشکستم
گذشتی بر سرم نگذاشت حیرت دامنت گیرم
بغفلت رفت عمر و بر نیامد کاری از دستم
خرد هر دم ز زنجیر جنون می کرد منع من
بحمدالله شدم دیوانه وز قید خرد رستم
ترا دیدم نظر بر داشتم از جمله عالم
بریدم از همه پیوند خود تا با تو پیوستم
ز آهم سوخت همچون شمع هر کس همنشینم شد
دگر ننشست با من ساعتی با هر که بنشستم
فضولی سایه زان سرو قد بر من نمی افتد
ندارد بهره از سربلندی پایه پستم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.