هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و پراحساس، از عشق آتشین و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر خود را مانند شمعی می‌داند که در آتش عشق می‌سوزد و از خاکستر خود دوباره زنده می‌شود. او از ناصحان می‌خواهد که پند ندهند، چرا که حتی خاکستر او نیز ممکن است دوباره شعله‌ور شود. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های قوی، درد عشق و جدایی را به تصویر می‌کشد و در پایان، عشق را در برابر ریاکاری دنیا قرار می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند «کفر» و «اسلام» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نیاز به توضیح داشته باشند.

شمارهٔ ۲۷۴

آتشین رویی کزو چون شمع با چشم ترم
زنده خواهم شد پس از مردن گر آید بر سرم

سوختم ناصح مده پندم مبادا کز دمت
بر فروزد آتشی گر هست در خاکسترم

خار خاکستر شود ز آتش منم آن آتشی
کز جفا خاکسترم گشتست خار بسترم

مردم چشمم ز تاب مهر رخسارت گداخت
هست بیم صد بلا زین احتراق اخترم

بی رخش بر سوز من گر شمع خندد دور نیست
آتشی نادیده می سوزد تن غم پرورم

شعله است از چاکهای پهلوی من سر زده
یا منم پروانه بگرفتست آتش بر تنم

کفر می خوانند بی دردان فضولی عشق را
گر درین اهل ریا اسلام باشد کافرم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.