۲۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۸

بسته شد بر رشته جان موی گیسوی توام
می کشد هر سو که می افتد گره سوی توام

بس که می گردد بگرد ماه رخسارت ز رشک
کرد مانند سر مویی سر موی توام

در دل از تأثیر مهرست این که همچون ماه نو
می فزاید متصل سودای ابروی توام

تیر رشک است این که زد خورشید بر من روز وصل
یا بسر افکند سایه قد دلجوی توام

کرد بیرون از سرم کویت هوای روضه را
حسرتی نگذاشت در جانم سگ کوی توام

تو گلی من خار عمری دادمت خون از جگر
چون شگفتی بی نصیب از دیدن روی توام

شوق بد خوییست هر ساعت فضولی در سرت
خوی بد داری بسی آزرده خوی توام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.