هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که با وجود آگاهی از بیوفایی معشوق، همچنان به عشق و وفاداری خود ادامه میدهد. شاعر با اشاره به فرهاد و کوهکنی، عشق خود را برتر میداند و از رنجهایی که برای رسیدن به معشوق متحمل میشود، سخن میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، بیان رنج و درد عاطفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۸۰
هر لحظه صد جفا ز بلای تو می کشم
عمریست جان من که جفای تو می کشم
جور فلک نمی کشم از بهر کام خود
گر می کشم برای رضای تو می کشم
دانسته ام که رسم وفا نیست در بتان
بیهوده انتظار وفای تو می کشم
هر دم هزار ساغر خونابه از جگر
بر یاد لعل روح فزای تو می کشم
فرهاد و کوه کندن او را چه اعتبار
عاشق منم که بار بلای تو می کشم
هر شب بماه می کشم از آه صد علم
بنگر چها ز شوق لقای تو می کشم
در عاشقی همین نه فضولی یگانه است
من هم جفای زلف دو تای تو می کشم
عمریست جان من که جفای تو می کشم
جور فلک نمی کشم از بهر کام خود
گر می کشم برای رضای تو می کشم
دانسته ام که رسم وفا نیست در بتان
بیهوده انتظار وفای تو می کشم
هر دم هزار ساغر خونابه از جگر
بر یاد لعل روح فزای تو می کشم
فرهاد و کوه کندن او را چه اعتبار
عاشق منم که بار بلای تو می کشم
هر شب بماه می کشم از آه صد علم
بنگر چها ز شوق لقای تو می کشم
در عاشقی همین نه فضولی یگانه است
من هم جفای زلف دو تای تو می کشم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.