هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دیوانگی خود می‌گوید و مقایسه‌ای بین خود و مجنون انجام می‌دهد. او از درد عشق و طعنه‌های عقل شکایت دارد و احساس تنهایی و بی‌پناهی می‌کند. همچنین، از رنج‌های عشق و ناملایمات زندگی سخن می‌گوید و تمایلی به دنیای مادی نشان نمی‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از واژه‌ها و تشبیهات ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۸۱

تو خطان را دوست می دارد دل دیوانه ام
من چو مجنون نیستم در عاشقی مردانه ام

خضر می گویند بر سر چشمه بر دست راه
قطره گویا چکیده جایی از پیمانه ام

عقل را هر لحظه تکلیفیست بر من در جهان
بی تکلف با عجب دیوانه همخانه ام

درد دل با سایه می گویم نمی یابم جواب
غالبا او را بخواب انداخته افسانه ام

متصل از درد عشق و طعنه عقلم ملول
می رسد هر دم جفا از خویش و از بیگانه ام

تا کشیده بر گلت از سنبل مشگین نقاب
می خلد صد خار هر دم بر جگر از شانه ام

به که بر دارم فضولی رغبت از ملک جهان
نیستم گنجی که باشد جای در ویرانه ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.