۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۹

دایم تویی مقابل آیینه دلم
تو در دلی ولی ز تو من سخت غافلم

قطع نظر ز دیدن روی تو چون کنم
چون هست روی تو همه دم در مقابلم

گر مایلم بغیر تو آن هم ز شوق تست
غیر تو کس نکرده بغیر تو مایلم

یاد از تو می دهند عجب نیست گر چنین
مفتون شکل هر بت شیرین شمایلم

خوبان که صید من بسر زلف می کنند
سوی تو می کشند بمشگین سلاسلم

شد کار مشکل از عدم التفات تو
بگشا بیک نظر گره از کار مشکلم

راه وفای اوست فضولی طریق من
امید کین روش برساند بمنزلم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.