هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به عشق و دلدادگی خود اشاره میکند و بیان میکند که همیشه معشوق در دلش حاضر است، اما خودش از این حضور غافل است. او از دیدن روی معشوق سخن میگوید و تأکید میکند که هیچکس جز معشوق را نمیخواهد. شاعر از جذابیت معشوق و تأثیر آن بر خود میگوید و در پایان از بیتوجهی معشوق شکایت کرده و آرزوی حل مشکلاتش را دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دلدادگی و شکایت از بیتوجهی معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۲۸۹
دایم تویی مقابل آیینه دلم
تو در دلی ولی ز تو من سخت غافلم
قطع نظر ز دیدن روی تو چون کنم
چون هست روی تو همه دم در مقابلم
گر مایلم بغیر تو آن هم ز شوق تست
غیر تو کس نکرده بغیر تو مایلم
یاد از تو می دهند عجب نیست گر چنین
مفتون شکل هر بت شیرین شمایلم
خوبان که صید من بسر زلف می کنند
سوی تو می کشند بمشگین سلاسلم
شد کار مشکل از عدم التفات تو
بگشا بیک نظر گره از کار مشکلم
راه وفای اوست فضولی طریق من
امید کین روش برساند بمنزلم
تو در دلی ولی ز تو من سخت غافلم
قطع نظر ز دیدن روی تو چون کنم
چون هست روی تو همه دم در مقابلم
گر مایلم بغیر تو آن هم ز شوق تست
غیر تو کس نکرده بغیر تو مایلم
یاد از تو می دهند عجب نیست گر چنین
مفتون شکل هر بت شیرین شمایلم
خوبان که صید من بسر زلف می کنند
سوی تو می کشند بمشگین سلاسلم
شد کار مشکل از عدم التفات تو
بگشا بیک نظر گره از کار مشکلم
راه وفای اوست فضولی طریق من
امید کین روش برساند بمنزلم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.