هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و نبود صبر و قرار شکایت می‌کند. او با وجود رنجش، از عشق خود خوشحال است و همچون بلبل شیفتهٔ گل رخسار معشوق است. همچنین، اشاره‌ای به دوری از معشوق و غبار بر دل دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۹۰

داغ عشق صنم لاله عذاری دارم
دل سودا زده جان فگاری دارم

بر دل ای خون جگر نم مرسان بهر خدا
که بدان لوح صفا نقش نگاری دارم

کارم اینست که در راه غمش سربازم
با بلای عجبی خوش سر کاری دارم

ز دلم برد غم سرو قدش صبر و قرار
روزگاریست نه صبری نه قراری دارم

من باو مایل و او مست می استغنا
او ز من فارغ و من شاد که یاری دارم

همچو بلبل شده ام واله گل رخساری
عجبی نیست اگر ناله زاری دارم

دورم از خاک در دوست فضولی چه عجب
که بر آیینه دل باز غباری دارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.