هوش مصنوعی:
در این متن، شاعر بیان میکند که نسبت به خرابیهای دنیا بیتفاوت است و غم آنها را نمیخورد. او برابری در فراز و نشیبهای زمانه، عدم وابستگی به روزی از شاهان و پرهیز از نوشیدن جام به منت را مطرح میکند. همچنین، شاعر از غمهای ناشی از دوری معشوق و بیاعتنایی دنیا سخن میگوید و تأکید میکند که غمهای مربوط به معشوق را تنها نمیخورد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند بیاعتنایی به دنیا و غمهای عاشقانه ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۲۹۲
هرگز غم خرابی عالم نمی خوریم
عالم اگر خراب شود غم نمی خوریم
بیش و کم زمانه بر ما برابرست
ما غصه زیاد و غم کم نمی خوریم
منت نمی بریم پی روزی از شهان
جامی بمنت ار بدهد جم نمی خوریم
دم نیست کز غم لب لعل تو جام جام
خونابها ز دیده پر نم نمی خوریم
گشتیم گر چه خاک ز ما سر چه می کشی
از ما چه می گریزی آدم نمی خوریم
هر دم ز دهر روی بما می نهد غمی
بی وجه ما شراب دمادم نمی خوریم
در خوردن غم تو فضولی شریک ماست
هر غم که می رسد ز تو بی هم نمی خوریم
عالم اگر خراب شود غم نمی خوریم
بیش و کم زمانه بر ما برابرست
ما غصه زیاد و غم کم نمی خوریم
منت نمی بریم پی روزی از شهان
جامی بمنت ار بدهد جم نمی خوریم
دم نیست کز غم لب لعل تو جام جام
خونابها ز دیده پر نم نمی خوریم
گشتیم گر چه خاک ز ما سر چه می کشی
از ما چه می گریزی آدم نمی خوریم
هر دم ز دهر روی بما می نهد غمی
بی وجه ما شراب دمادم نمی خوریم
در خوردن غم تو فضولی شریک ماست
هر غم که می رسد ز تو بی هم نمی خوریم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.