هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد دوری از معشوق و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او از ترس رقیبان، از رفتن به سوی معشوق خودداری کرده و ناله‌هایش حتی سگان کوی معشوق را شرمنده کرده است. شاعر با غم هم‌نشین شده و از دنیا بریده، زیرا بدون دیدن معشوق، دیدار دیگران برایش ارزشی ندارد. اشک‌هایش پایان نمی‌یابد و تنها بر یاد سگان معشوق افغان می‌کند. او فضولی مانند سگان را کنار گذاشته و بی‌فغان و ناله، شب را به صبح می‌رساند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۰۴

روزگاری شد ز کویت درد سر کم کرده ایم
سویت از بیم رقیبانت گذر کم کرده ایم

ناله ما را از سگان کوی او شرمنده داشت
زین خجالت درد سر زان خاک در کم کرده ایم

همعنان ماست غم تا رفته ایم از کوی تو
در جهان زین ناملایم تر سفر کم کرده ایم

بی رخت قطع نظر از دیدن عالم نکرد
زین سبب از مردم دیده نظر کم کرده ایم

کم نشد دور از تو آب چشم ما معذور دار
گر غبار درگهت از چشم تر کم کرده ایم

غیر افغان نیست بر یاد سگانت کار ما
تا جدایم از درت کار دگر کم کرده ایم

تا جدایم از در جانان فضولی چون سکان
بی فغان و ناله شامی را سحر کم کرده ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.