هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه خود به دلیل دوری از معشوق و جفای رقیب می‌گوید. او با تصاویر شاعرانه مانند ابر بهار و شمع، گریه‌های بی‌اختیار خود را توصیف می‌کند و از روزگار و همنشین خود شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه‌ای است که نیاز به درک عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۱۳

گهی که در غم آن گلعذار می گریم
بصورت ناله چو ابر بهار می گریم

ز چرخ می گذرد های های گریه من
شبی که بی مه خود زار زار می گریم

چه سود منع من ای همنشین چو می دانی
که بی قرارم و بی اختیار می گریم

مراست گریه ز بسیاری جفای رقیب
مگو که از کمی لطف یار می گریم

چو عاقلی ز من ای آفتاب حسن چه سود
ازین که شب همه شب شمع وار می گریم

چو شمع گریه من نیست بهر روز وصال
ز جان گدازی شبهای تار می گریم

ز روزگار فضولی شکایتی دارم
عجب مدار که از روزگار می گریم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.