هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق خود میگوید و دردها و رنجهای ناشی از این عشق را بیان میکند. او از غمها، حسرتها، و آشفتگیهای خود سخن میگوید و امیدی به رهایی از این دردها ندارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان ادبی و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۳۱۴
در دل الم از غنچه خندان تو دارم
در دیده نم از لعل درافشان تو دارم
آشفتگی از سنبل گیسوی سیاهت
سرگشتگی از سرو خرامان تو دارم
بر رشته جان سبحه صفت صد گره از غم
در حسرت عقد در دندان تو دارم
امید ندارم رهم از دام بلایی
کز سلسله زلف پریشان تو دارم
در روز وصال تو محالست نشاطم
در دل چو خیال شب هجران تو دارم
کس نیست بکشتن ز غمم باز رهاند
عمریست که این چشم ز چشمان تو دارم
افغان ز که داری تو فضولی که همه شب
افغان من بد روز ز افغان تو دارم
در دیده نم از لعل درافشان تو دارم
آشفتگی از سنبل گیسوی سیاهت
سرگشتگی از سرو خرامان تو دارم
بر رشته جان سبحه صفت صد گره از غم
در حسرت عقد در دندان تو دارم
امید ندارم رهم از دام بلایی
کز سلسله زلف پریشان تو دارم
در روز وصال تو محالست نشاطم
در دل چو خیال شب هجران تو دارم
کس نیست بکشتن ز غمم باز رهاند
عمریست که این چشم ز چشمان تو دارم
افغان ز که داری تو فضولی که همه شب
افغان من بد روز ز افغان تو دارم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.