هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق سخن می‌گوید. او از نگاه به معشوق، اشک‌های بی‌پایان، دل‌های پر از درد و آرزوی وصال می‌گوید. همچنین، از ترس جفا و نیاز به بستن راه‌های نگاه و باز کردن راه‌های جدید برای دیدن معشوق صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های شعری و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۳۲۰

گهی که بر گل روی تو چشم تر بگشایم
هزار سیل ز خونابه جگر بگشایم

گهی که رخ بگشایی سزد که بهر تماشا
بهر سر مژه من دیده دگر بگشایم

هزار درد گره بسته در دل و نتوانم
کز آن یکی بر آن سرو سیمبر بگشایم

ز بیم خوی تو بستم ره نظر ز جمالت
ببند راه جفا تازه نظر بگشایم

چو خانه تیره ز بختست ز آن چه سود که آن را
بآه روزن و با موج اشک در بگشایم

بشمع وصل چو پروانه میل سوختنم هست
اگر فراق گذارد که بال و پر بگشایم

فضولی از رخ خوبان سزد که چشم ببندم
چه لازمست که بر خود در نظر بگشایم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.