هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن را بیان می‌کند. شاعر از بی‌وفایی معشوق، رنج‌های درونی خود و تجربه‌های عاشقانه‌اش سخن می‌گوید و با اشاره به داستان‌های عاشقانه‌ای مانند یوسف و زلیخا و لیلی و مجنون، عمق احساسات خود را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی مانند یوسف و زلیخا یا لیلی و مجنون نیاز به دانش ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۳۲۱

جفا کارست و خونریز آن بت بی درد می دانم
ز رنگ کار او با من چه خواهد کرد می دانم

چه حاجت شرح بیداد زلیخا پرسم از یوسف
چو او در عاشقی مردست یا نامرد می دانم

زده بر آتش دل سیل خوناب جگر آبی
من احوال درونم را ز آه سرد می دانم

زمانی از غم مشگین غزالان نیستم خالی
طریق سیر مجنون بیابان گرد می دانم

نمی خواهم بسیل اشک شویم چهره خود را
ز جولان که دارد چهره ام این گرد می دانم

چو دل بر تیر مژگان و کمان ابرویش بستم
چه خواهد آمدن بر جان غم پرورد می دانم

فضولی راز خود در عاشقی از من نهان کردی
ندانستی ز اشک آل و روی زرد می دانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.