هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق عمیق و سوزناک خود سخن میگوید. او خود را به شمعی تشبیه میکند که در آتش عشق سوخته و رسوای جهان شده است. غم عشق زبانبند اوست و اشکهایش راهی به سوی معشوق گشودهاند. شاعر از ناتوانی خود در بیان کامل احساسات و رسوایی ناشی از عشقش مینالد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و مناسب سنین بالاتر میباشد.
شمارهٔ ۳۲۵
ای شمع که شد سوخته عشق تو جانم
روشن شده باشد بتو هم سوز نهانم
مشهور جهان چون نشود حسن تو از من
عمریست من از عشق تو رسوای جهانم
بر بند زبانم بتکلف که نیفتد
سر غم عشقت بزبانها ز زبانم
مانند بنایی که دهد عکس بآواز
آمد بفغان گنبد گردون ز فغانم
کی در تو رسد آه من خم شده قامت
تیرم نرود دور چو بستست کمانم
کارم بخدا ماند چه سازم چه کنم آه
بسیار سراسیمه سودای بتانم
از اشک روان چون نکنم گریه فضولی
برداشت ز خاک ره او اشک روانم
روشن شده باشد بتو هم سوز نهانم
مشهور جهان چون نشود حسن تو از من
عمریست من از عشق تو رسوای جهانم
بر بند زبانم بتکلف که نیفتد
سر غم عشقت بزبانها ز زبانم
مانند بنایی که دهد عکس بآواز
آمد بفغان گنبد گردون ز فغانم
کی در تو رسد آه من خم شده قامت
تیرم نرود دور چو بستست کمانم
کارم بخدا ماند چه سازم چه کنم آه
بسیار سراسیمه سودای بتانم
از اشک روان چون نکنم گریه فضولی
برداشت ز خاک ره او اشک روانم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.