هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد و رنج عاشقی اسیر در دام معشوق است. شاعر از ناامیدی، هجران و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند و از او می‌خواهد تا با جلوه‌گری و توجه، دردهایش را تسکین دهد. تصاویر شعری مانند زلفِ معشوق، تیرِ غم، خونِ دل و خالِ مشکی، فضایی عاشقانه و پراحساس خلق کرده‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و درد عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۳۳

اسیر دام زلفم کرده بر گرد سرگردان
چو گردانیده سرگشته ام سرگشته تر گردان

من از جان ناامیدم تیر خود بر من مکن ضایع
اگر داری دوایی صرف بیمار دگر گردان

در آور جلوه تا خون دل ما ریزد از مژگان
نهال ناامیدیهای ما را بارور گردان

بده تار شعاع دیده را پیوند با زلفت
زمانی رشته آن زلف را مد نظر گردان

کمال حسن می خواهی مگردان روی از عاشق
مه رخسار خود را مطرح نور بصر گردان

سواد چشم تر بگداخت از برق غم هجرت
بیا و خال مشگین را سواد چشم تر گردان

ز دوران مخالف چند درد سر کشد ساقی
فضولی را بیک جام لبالب بی خبر گردان
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.