هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه ناشی از دوری از معشوق و شب‌های تاریک و تنهایی خود می‌گوید. او از بی‌قراری در عشق و ناتوانی در کنترل احساساتش سخن می‌گوید و از شرمساری و حسرت خود در برابر معشوق یاد می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به ناآگاهی دیگران از حال او و تلاش بی‌ثمرش برای تسکین درد عشق دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عاطفی سنگین، آن را برای گروه سنی بالاتر مناسب می‌کند.

شمارهٔ ۳۳۵

بجان دور از تو ای شمع از غم شبهای تارم من
مرا شب گشت از غم چند شب را زنده دارم من

مقیم گوشه تنهاییم کارم فغان کردن
چه حالست این که دارم در کجایم در چه کارم من

ترا منع از رخ او کرده ام ای مردم دیده
برویت چون گشایم چشم از تو شرمسارم من

نشد زایل ز من آن بی قراری در غم عشقت
غم عشق تو شد افزون ولی در یک قرارم من

گر از نظاره ام بد می بری مگشا نقاب از رخ
چه سود از منع من در دیدنت بی اختیارم من

ز حالم مردم صاحب نظر دارند آگاهی
چه می دانند بی دردان خراب چشم یارم من

بآب دیده تسکین حرارت چون دهم خود را
فضولی کشته لعل بتان گلعذارم من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.