هوش مصنوعی:
این شعر از زمانهی بد و ناعادلانه شکایت دارد و از بیمهری و جفای فلک و روزگار مینالد. شاعر از رنجهای خود و دیگران میگوید و اشاره میکند که حتی فرهاد نیز در دام بلا گرفتار شد. او توصیه میکند که از ذکر جور و غم پرهیز شود تا غم افزون نگردد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از واژهها و عبارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۴۱
داریم در زمانه بد طالع زبون
طالع چنین زمانه چنان چون کنم چون
خور نیست هر سحر پی آزار ما فلک
دستی ز آستین جفا می کند برون
کم دیده ایم بر رخ زرد و سرشگ آل
رنگ ترحم از روش چرخ نیلگون
خون می رود ز دیده ما بس که چون شفق
بی مهری فلک دل ما کرده است خون
ما دون نه ایم گر نکند میل دور نیست
با غیر جنس خود نه عداوت سپهر دون
فرهاد دید رحمت سیر ره بلا
پیچید پای عجز بدامان بیستون
از ذکر جور دور فضولی ترا چه سود
کم گوی نگشته که از آن غم شود فزون
طالع چنین زمانه چنان چون کنم چون
خور نیست هر سحر پی آزار ما فلک
دستی ز آستین جفا می کند برون
کم دیده ایم بر رخ زرد و سرشگ آل
رنگ ترحم از روش چرخ نیلگون
خون می رود ز دیده ما بس که چون شفق
بی مهری فلک دل ما کرده است خون
ما دون نه ایم گر نکند میل دور نیست
با غیر جنس خود نه عداوت سپهر دون
فرهاد دید رحمت سیر ره بلا
پیچید پای عجز بدامان بیستون
از ذکر جور دور فضولی ترا چه سود
کم گوی نگشته که از آن غم شود فزون
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.