۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۴

اگر بگذشت مجنون من بماندم یادگار او
وگر شد کوهکن هم من کمر بستم بکار او

نمی خواهم که میرد در رهت اغیار می ترسم
شود خاک و در آید باز در چشمم غبار او

بآب دیده ام افتاد عکس نوک مژگانش
حذر ای مردم غافل ز تیغ آبدار او

ندادم یک نفس از عمر خود کام از لبت جان را
چه عمر است این که دارم چند باشم شرمسار او

ز آهم پر شرر شد چرخ کامم بر نمی آرد
ز بیم آن که گردد ساده قصر زر نگار او

ز بهر جاه دنیا ترک دنیا می کند زاهد
چرا گر ترک دنیا می فزاید اعتبار او

فضولی کرد دوری اختیار از روضه کویت
نرنجد تا سگت از ناله بی اختیار او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.