هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از جدایی و بی‌خبری از معشوق شکایت کرده و بیان می‌کند که چگونه عشق او را از خود بی‌خود کرده و به حالتی از آشفتگی و درد رسانده است. شاعر از معشوق می‌پرسد که چه چیزی بیشتر از این درد و رنج می‌خواهد و چگونه می‌تواند بدون او به زندگی ادامه دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان احساسات شدید و دردهای عاطفی نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی بیشتری دارد تا بتوان آن را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۷۵۲

از من بی خبر چه می‌طلبی
سوختم خشک و تر چه می‌طلبی

گر چه شهباز معرفت بودم
ریختم بال و پر چه می‌طلبی

در دو عالم ز هرچه بود و نبود
بگسستم دگر چه می‌طلبی

مانده‌ام همچو گوی در ره تو
گم شده پا و سر چه می‌طلبی

من آشفته را ز عشق رخت
هر دم آشفته‌تر چه می‌طلبی

پیش طرف کلاه گوشهٔ تو
کرده‌ام جان کمر چه می‌طلبی

گفته‌ای درد تو همی طلبم
درد ازین بیشتر چه می‌طلبی

با دلی پر ز درد تو شب و روز
شده‌ام نوحه‌گر چه می‌طلبی

بی خبر مانده‌ام ز مستی عشق
هستت آخر خبر چه می‌طلبی

پرده برگیر و بیش ازین آخر
پردهٔ من مدر چه می‌طلبی

چند باشم نه دل نه جان بی تو
راندهٔ در بدر چه می‌طلبی

بی تو عطار را روا نبود
خون گرفته جگر چه می‌طلبی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.