هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بی‌توجهی معشوق و ناآگاهی او از حال و روز عاشق شکایت می‌کند. او بیان می‌کند که معشوق تنها به آزار عاشق تمایل دارد و از حال او بی‌خبر است. شاعر همچنین به بی‌ثمر بودن امیدش به معشوق اشاره کرده و او را از نعمت‌های الهی محروم می‌داند. در پایان، شاعر از طعنه‌های معشوق به جنون عاشقانه‌اش گله می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات عمیق و پیچیده‌ای هستند که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۷۴

با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه ای
در دلی اما چه سود آگه ز حال دل نه ای

تو بدان مایل که بر من هر زمان جوری کنی
من بدین خوش دل که از من یک زمان غافل نه ای

خوب می دانی طریق کشتن عشاق را
گر چه طفلی از فن عاشق کشی جاهل نه ای

نخل امیدم نمی یابد ز تو نشو و نما
می شود معلوم کز نوری ز آب و گل نه ای

نیست حسن التفات گل رخان از کس دریغ
ای که محرومی ازین دولت مگر قابل نه ای

ای که در ملک جهان یار اقامت می نهی
غالبا آگه ز آفتهای این منزل نه ای

بر جنونم می زنی هر دم فضولی طعنه ها
گر چه می رنجم چه گویم با تو چون عاقل نه ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.