۴۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۵

ما را هلاک غمزه خونریز کرده ای
تیغی عجب بکشتن من تیز کرده ای

آزرده از جفای رقیب تو کی شوم
چون فهم کرده ام که تو انگیز کرده ای

شد تازه داغ شوق تو تا باغ حسن را
آراسته بسبزه تو خیز کرده ای

دل را نمی رسد ز فرح پای بر زمین
تا بسته اش بزلف دلاویز کرده ای

جانم فدای طور تو باد ای امید وصل
کاندوه هجر را طرب آمیز کرده ای

ای دل باهل زهد نداری ارادتی
زین ناکسان خوش است که پرهیز کرده ای

بغداد را نخواست فضولی مگر دلت
کآهنگ عیش خانه تبریز کرده ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.