۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۶

قد برافراخته آفت جانی شده ای
رخ برافروخته آشوب جهانی شده ای

غمزه را شیوه مردم کشی آموخته
شوخ مردم کش بی رحم و امانی شده ای

تو و یوسف دو عزیزید که مقبول جهان
او زمانی شده است و تو زمانی شده ای

رونق باغ جهان غنچه و سرو و گل تست
گل رخی سرو قدی غنچه دهانی شده ای

پیش ازین سنگ جفا بر من دیوانه مزن
خویش را طفل مپندار جوانی شده ای

عدم آهن دهنت تنگ یقین است ای دل
تو خطا کرده مقید بگمانی شده ای

تیر آه تو فضولی ز فلک می گذرد
باز با قامت خم سخت کمانی شده ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.