هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان شاعری است که از عشق و دل‌سوزی خود می‌گوید. او خود را مانند شمعی می‌داند که در یاد بزم‌ها می‌سوزد و از عشق و رسوایی‌هایش سخن می‌گوید. شاعر معشوقه را به لیلی تشبیه می‌کند و خود را مجنونی می‌داند که در عشق او سوخته است. همچنین، او از تقلید ناقص دیگران از معشوقه انتقاد می‌کند و بیان می‌کند که تنها تمنای دلش معشوقه است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رسوایی و دل‌سوزی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۹۱

چو شمعم سوخت دل بر یاد بزم مجلس آرایی
چراغ هر کسی را بخت می افروزد از جایی

اگر رسوایی مجنون ز من بیش است ز آنست این
که در دوران من بهر تماشا نیست بینایی

برعنایی مرا شیدای خود کردی عفاک الله
که دارد همچو من رعنایی و همچون تو شیدایی

ترا مانند لیلی هر که گوید خوانمش مجنون
برابر کی شود با شاهد مستور رسوایی

بتقلید تو خوش خوش می خرامد آفتاب اما
چه خیزد از خرام او ندارد هیچ بالایی

تمنایم تویی در دل تمنای دگر دارم
که نبود در دلم غیر از تو در عالم تمنایی

فضولی خویش را آموختی با ماه سیمایان
کجا پیدا کنم بهر تو هر دم ما سیمایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.