هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام، درد جدایی، و رنجهای عاطفی سخن میگوید. شاعر از معشوقی مینالد که با وجود وعدههای شیرین، او را رها کرده و با رفتنش غم و الم به جای گذاشته است. همچنین، اشارهای به ناامیدی و احساس بیقدرتی در برابر سرنوشت دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به شناخت ادبیات عاشقانه و تجربههای احساسی پیچیده دارد.
شمارهٔ ۳۹۲
نمودی لطف پیشم آمدی کردی ستم رفتی
رسیدی بی خودم کردی بخود تا آمدم رفتی
طبیب دردمندانی ولی از بس که بی دردی
مرا در کنج غم بگذاشتی با صد الم رفتی
تو آتش پاره من شمع بودم زنده با وصلت
دریغا سوختی آخر مرا سر تا قدم رفتی
رهاندی از غم رسوایی و سرگشتگی ما را
نکو رفتی که کردی بسته زنجیر غم رفتی
ترا ای اشک خونین هیچ قدری نیست در کویش
فتادی از نظر از بس که آنجا دم بدم رفتی
دلا خواهی پریشان ساخت روز و روزگارم را
خطا کردی سوی آن گیسوان خم بخم رفتی
گلی بردی فضولی تحفه حوران بهشتی را
نکو رفتی کزین گلشن بداغ آن صنم رفتی
رسیدی بی خودم کردی بخود تا آمدم رفتی
طبیب دردمندانی ولی از بس که بی دردی
مرا در کنج غم بگذاشتی با صد الم رفتی
تو آتش پاره من شمع بودم زنده با وصلت
دریغا سوختی آخر مرا سر تا قدم رفتی
رهاندی از غم رسوایی و سرگشتگی ما را
نکو رفتی که کردی بسته زنجیر غم رفتی
ترا ای اشک خونین هیچ قدری نیست در کویش
فتادی از نظر از بس که آنجا دم بدم رفتی
دلا خواهی پریشان ساخت روز و روزگارم را
خطا کردی سوی آن گیسوان خم بخم رفتی
گلی بردی فضولی تحفه حوران بهشتی را
نکو رفتی کزین گلشن بداغ آن صنم رفتی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.