هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام و دلزدگی خود میگوید. او با وجود عشق عمیق به معشوق، از بیاعتنایی و بیوفایی او رنج میبرد و این درد را با زبان شعر بیان میکند. شاعر همچنین به بیثمری عشق و جنون ناشی از آن اشاره میکند و از معشوق میخواهد که او را رها کند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند دلزدگی و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارند.
شمارهٔ ۴۰۲
سال و مهم بر زبان روز و شبم در دلی
من ز تو غافل نیم گر تو ز من غافلی
حال خرابی دل از که کنم جست و جو
چون تو ز روز ازل ساکن این منزلی
از تو دل زار را نیست امید وفا
طرفه نهالی ولی حیف که بی حاصلی
هست مرا دم بدم میل تو اما چه سود
نیست ترا میل من جای دگر مایلی
ای ز بلا بی خبر طعه ما ترک کن
غرقه بحریم ما رو که تو بر ساحلی
حاصل عشق بتان نیست بغیر از جنون
بسته اینها مشو ای دل اگر عاقلی
نیست فضولی ترا میل نظر بازی
علم تو زهداست و بس در فن ما جاهلی
من ز تو غافل نیم گر تو ز من غافلی
حال خرابی دل از که کنم جست و جو
چون تو ز روز ازل ساکن این منزلی
از تو دل زار را نیست امید وفا
طرفه نهالی ولی حیف که بی حاصلی
هست مرا دم بدم میل تو اما چه سود
نیست ترا میل من جای دگر مایلی
ای ز بلا بی خبر طعه ما ترک کن
غرقه بحریم ما رو که تو بر ساحلی
حاصل عشق بتان نیست بغیر از جنون
بسته اینها مشو ای دل اگر عاقلی
نیست فضولی ترا میل نظر بازی
علم تو زهداست و بس در فن ما جاهلی
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.