هوش مصنوعی:
این شعر از احساس تنهایی، بیکسی و انتظار سخن میگوید. شاعر از بیتوجهی دیگران به خود شکایت دارد و به صبر در برابر مشکلات اشاره میکند. او امید به وصل را با وجود رنج هجران زنده نگه میدارد و از بیرحمی دیگران گلایه میکند. همچنین، به موضوعاتی مانند عشق، محبت و یادآوری مرگ اشاره شده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی موجود در شعر، همچنین استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده، درک این متن را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار میسازد. علاوه بر این، برخی مضامین مانند تنهایی، مرگ و انتظار ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۰۹
نپرسد از من بی کس درین دیار کسی
کسی نیم که ز من گیرد اعتبار کسی
بشرط صبر بیوسف چو می رسد یعقوب
چرا کند گله از دور روزگار کسی
چو هست محنت هجران بقدر مدت عمر
چرا بوصل نباشد امیدوار کسی
گل مراد بر آرد اگر دهد آبی
ز ابر صبر بگلزار انتظار کسی
شعاع مهر محبت کمندها دارد
نمی رود سوی خوبان باختیار کسی
چه غافلی که ترحم نمی کنی یک بار
اگر برای تو میرد هزار بار کسی
ز سنگها که زدی بر سرم دهد یادم
مرا چو لوح نهد بر سر مزار کسی
سرود ذوق فضولی ز کس نمی شنوم
مگر نماند ز رندان باده خوار کسی
کسی نیم که ز من گیرد اعتبار کسی
بشرط صبر بیوسف چو می رسد یعقوب
چرا کند گله از دور روزگار کسی
چو هست محنت هجران بقدر مدت عمر
چرا بوصل نباشد امیدوار کسی
گل مراد بر آرد اگر دهد آبی
ز ابر صبر بگلزار انتظار کسی
شعاع مهر محبت کمندها دارد
نمی رود سوی خوبان باختیار کسی
چه غافلی که ترحم نمی کنی یک بار
اگر برای تو میرد هزار بار کسی
ز سنگها که زدی بر سرم دهد یادم
مرا چو لوح نهد بر سر مزار کسی
سرود ذوق فضولی ز کس نمی شنوم
مگر نماند ز رندان باده خوار کسی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.