۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۸

بر آن شدی که باهل وفا جفا نکنی
خوش است عهد چنین آه اگر وفا نکنی

منم نشانه تیر تو ای کمان ابرو
نظر بغیر مینداز تا خطا نکنی

چو شاه ملک ملاحت تویی روا نبود
که حاجت من درویش را روا نکنی

بچشم سرمه نازت کشیده اند ولی
بشرط آن که نگاهی بسوی آن نکنی

نگویمت که چرا جور می کنی بر من
تویی ترحم و من بی زبان چرا نکنی

دلا ز غمزه او چشم التفات مدار
که خویش را هدف ناوک بلا نکنی

طریق عشق فضولی بسی مخاطره است
ز دست دامن تقوی مگر رها نکنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.