۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۵۷

ای همه راحت روان، سرو روان کیستی
ملک تو شد جهان جان، جان و جهان کیستی

اینت جمال دلبری مثل تو کس ندیده‌ام
هیچ ندانم ای پسر تا تو از آن کیستی

از لب همچو شکرت پر گهر است عالمی
ای گهر شریف جان گوهر کان کیستی

بی تو چو جان و دل توی سیر شدم ز جان و دل
ای دل و جان من بگو تا دل وجان کیستی

ای زده راه بر دلم نرگس نیم مست تو
رهزن دل شدی مرا روح روان کیستی

عطار از هوای خود سود و زیان ز دست داد
از پی وصل و هجر خود سود و زیان کیستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.