هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و وصال معشوق الهی سخن میگوید. شاعر با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، حالات عاشقانه و روحانی خود را بیان میکند و بر تفاوت عشق حقیقی با دیگر عشقها تأکید دارد. همچنین، اشارههایی به مفاهیم عرفانی مانند روح قدس، اسرار الهی و بحر غم دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری دارد.
شمارهٔ ۲۶
سالک عشق تو هر دم به جهان دگر است
هر نفس طالب وصلت به مکان دگر است
گرچه وصف تو کنند اهل تفاسیر و کلام
مصحف روی تو را شرح و بیان دگر است
حرف ما ابجد عشق است چه داند نحوی
منطق الطیر اولوالفضل زبان دگر است
عاشقان را رخ زرد ار چه دلیل است به حق
بر رخ اهل دل از عشق نشان دگر است
کشته لعل لبش کی کند اندیشه مرگ
همدم روح قدس زنده به جان دگر است
چند خواند به سر خوان بهشتم زاهد
دعوت محرم اسرار به خوان دگر است
گرچه ترکان همه با تیر و کمانند ولی
چشم و ابروی تو را تیر و کمان دگر است
گرچه خوبان همه شکر لب و شیرین دهنند
دل من شیفته تنگ دهان دگر است
آفتاب رخ تو عین وجود همه شد
لاجرم در رخ هر ذره عیان دگر است
از پی سود و زیان چند به بازار روی
تا بگویند که آن خواجه فلان دگر است
چهره زرد مرا سهل مبین ای زاهد
کاین زر نادره معیار ز کان دگر است
رمز عارف به تصور نتوان دانستن
لغت طرفه این زمره لسان دگر است
غرقه بحر غمش یاد ز ساحل نکند
ساحل غرقه این بحر کران دگر است
چون نسیمی به یقین از کرم فضل رسید
کی خورد غصه که هردم به مکان دگر است
هر نفس طالب وصلت به مکان دگر است
گرچه وصف تو کنند اهل تفاسیر و کلام
مصحف روی تو را شرح و بیان دگر است
حرف ما ابجد عشق است چه داند نحوی
منطق الطیر اولوالفضل زبان دگر است
عاشقان را رخ زرد ار چه دلیل است به حق
بر رخ اهل دل از عشق نشان دگر است
کشته لعل لبش کی کند اندیشه مرگ
همدم روح قدس زنده به جان دگر است
چند خواند به سر خوان بهشتم زاهد
دعوت محرم اسرار به خوان دگر است
گرچه ترکان همه با تیر و کمانند ولی
چشم و ابروی تو را تیر و کمان دگر است
گرچه خوبان همه شکر لب و شیرین دهنند
دل من شیفته تنگ دهان دگر است
آفتاب رخ تو عین وجود همه شد
لاجرم در رخ هر ذره عیان دگر است
از پی سود و زیان چند به بازار روی
تا بگویند که آن خواجه فلان دگر است
چهره زرد مرا سهل مبین ای زاهد
کاین زر نادره معیار ز کان دگر است
رمز عارف به تصور نتوان دانستن
لغت طرفه این زمره لسان دگر است
غرقه بحر غمش یاد ز ساحل نکند
ساحل غرقه این بحر کران دگر است
چون نسیمی به یقین از کرم فضل رسید
کی خورد غصه که هردم به مکان دگر است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.