۲۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹

گفتمش زلف تو مأوایی خوش است
گفت خوبان را همه جایی خوش است

گفتمش همتا ندارد قامتت
گفت چشمم نیز همتایی خوش است

گفتمش دور خوش است ایام عمر
گفت آن با روی زیبایی خوش است

گفتمش در بند بالای توام
گفت از این مگذر که بالایی خوش است

گفتمش سودای چشمت کرده ام
گفت می بینی چه سودایی خوش است

گفتمش کار خوش است این کار عشق
گفت با چون من دلارایی خوش است

گفتمش عشق رخت شد رای من
گفت عاشق را همه رایی خوش است

گفتمش سرو چمن پیش تو کیست؟
گفت بی رفتار و بی پایی خوش است

گفتمش دارم تمنای تو، گفت
ای نسیمی این تمنایی خوش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.