۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸

گر به می تشنه شود آن لب باریک مزاج
نوش کن شربت ماء العنب از جام زجاج

ساقیا دردسری می دهدم رنج خمار
باده پیما که به یک جرعه بسازیم علاج

بر بناگوش تو آن خال سیه دانی چیست؟
ز آبنوسی است یکی نقطه بر آن تخته عاج

به تو محتاجم و روزی ز غلامان می پرس
صورت حال گدایان به سلطان محتاج

هندویی سنبل مشکین تو از هر طرفی
دید و بر گردن مشک ختن آورد خراج

تا شرف یافت ز خاک سر کوی تو سرم
به سر کوی تو سوگند، ندارم سر تاج

دیده بحر است و در آن بحر نسیمی غواص
غرقه خواهد شدن ار بحر برآرد امواج
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.