هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد و رنج عاشق در فراق معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر و استعارات زیبا، مانند تشنه به چشمه حیوان، ذره در خم چوگان زلف دوست، و فرهاد و شیرین، به توصیف حالات درونی خود می‌پردازد. او از عشق، فراق، و امید به وصال سخن می‌گوید و در نهایت، تسلیم و ایمان به سرنوشت را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۸۱

احوال درد ما بر درمان که می برد؟
وین تشنه را به چشمه حیوان که می برد؟

غرقم در آب دیده گریان و خون دل
وین ماجرا بدان گل خندان که می برد؟

ما ذره ایم در خم چوگان زلف دوست
تا گوی وصل آن مه تابان که می برد؟

(ای دل اگر نه جذبه فضلش مدد کند
زین بحر بی کرانه به در، جان که می برد)

کس در محیط عالم عشق آشنا چو نیست
یارب سلام قطره به عمان که می برد؟

فرهاد بیدل از غم شیرین هلاک شد
این قصه را به خسرو خوبان که می برد؟

رند فقیر بر در میخانه گنج یافت
این مژده را به گوشه نشینان که می برد؟

جان می دهم به دوست از این مور تنگدل
پای ملخ به نزد سلیمان که می برد؟

پیغام ذره ای که به خورشید قایم است
نزدیک آفتاب درخشان که می برد؟

خون شد ز جور خار، دل ریش عندلیب
زان عاشق این خبر به گلستان که می برد؟

چشمش به عشوه خون دل مردمان بریخت
زان شوخ فتنه، داد به سلطان که می برد؟

یارب گر آب دیده نباشد رسول ما
پیغام ما به سرو خرامان که می برد؟

صبح وصال اگر ننماید ز غیب روی
شام شب فراق به پایان که می برد؟

(جز وصل چاره ساز تو، بیمار هجر را
دارو که می فرستد و درمان که می برد؟)

ما می گزیم دست به دندان ز حسرتش
تا کام دل از آن لب و دندان که می برد؟

دادی به زلف کافرش ایمان نسیمیا
آری ز زلف کافرش ایمان که می برد؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.