هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و محبت به معشوق سخن می‌گوید و از درد و رنج ناشی از این عشق شکایت می‌کند. شاعر از معشوق می‌پرسد که چرا او را نمی‌شناسد و چرا از او دوری می‌کند. همچنین، شاعر از تأثیر عمیق عشق بر روح و جسم خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او نزدیک شود.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷۸۲

چه عجب کسی تو جانا که ندانمت چه چیزی
تو مگر که جان جانی که چو جان جان عزیزی

ز کجات جویم ای جان که کست نیافت هرگز
ز که خواهمت که با کس ننشینی و نخیزی

تن و جان برفته از هش ز تو تا تو خود چه گنجی
دل و دین بمانده واله ز تو تا تو خود چه چیزی

بنگر که چند عاشق ز تو خفته‌اند در خون
ز کمال غیرت خود تو هنوز می ستیزی

چه کشی مرا که من خود ز غم تو کشته گردم
چو منی بدان نیرزد که تو خون من بریزی

چو ز زلف خود شکنجی به میان ما فکندی
به میان در آی آخر ز میان چه می‌گریزی

چو نیافت جان عطار اثری ز ذوق عشقت
بفروخت ز اشتیاقت ز دل آتش غریزی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.