۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۴

عشاق، هوای رخ زیبای تو دارند
زانروی چو منصور همه بر سر دارند

رحم آر به جان و دل این قوم که در عشق
مجروح و دل آزرده و بیمار و نزارند

هیچ است جهان در نظر همت ایشان
غیر از تو کسی در دو جهان هیچ ندارند

با یاد تو شب تا به سحر با دل پرسوز
فریاد ز جان هر نفس از عشق برآرند

کردند شمار همه کس در ره عشقت
از هیچ کسان نیز مرا هم نشمارند

گفتی به نسیمی که به جان طالب مایی
ای دولت آندم که مرا با تو گذارند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.