هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق به معشوق و مستی ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر با اشاره به مفاهیمی مانند عشق الهی، فنا در معشوق، و تجربه‌های عرفانی، حالات روحانی و شوریدگی خود را بیان می‌کند. همچنین، از مفاهیمی مانند پایدار نبودن دنیا، ملامت‌های عاشقانه، و وابستگی به زیبایی‌های معشوق سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مضامین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۴۹

مست جام حسن یارم وز دو چشمش پرخمار
ساقیا این مست را پیمانه دردی بیار

گر کشد عشقت به پای دار، ای عاشق دمی
پای دار آنجا چو مردان کاین نماند پایدار

عارفی کو شد ز اسرار اناالحق باخبر
بر سر دار ملامت گو برو منصوروار

نیستم باک از رقیبانش چو می بینم به کام
کرده در گردن حمایل دست رنگین نگار

برقرار و عهد زلف یار مهرخ دل منه
زان که هرگز عهد خوبان نیست ای دل برقرار

غرقه دریای نورم تا بدیدم ذره ای
تاب خورشید رخ آن سرو قد گلعذار

جز حساب زلف و خالت نیستم کار دگر
پیش حق این است دستاویز در روز شمار

آن درختی کآتشش می گفت اناالله با کلیم
میوه اش روی تو است ای مه که آورده است بار

آن که در عشق تو شست از هردو عالم جان و دل
کی شود مشغول کاری؟ کی رود دستش به کار؟

مست و سودایی شود خلوت نشین گر بشنود
از نسیم صبح وصف حسن و بوی زلف یار

شد نسیمی زنده از فضل الهی جاودان
صوفی دلمرده را گو بیش از این ماتم مدار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.