۳۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۶

اگر او او نماید ید رخ چون مه مه و خور خور
شود از جمالش لش مه و خور خور منور ور

منش مه مه نگویم یم که مه مه را نباشد شد
دو گیسو سو مسلسل سل، دو طره ره معنبر بر

یکی چینی ز جعدش دش اگر گر گر گشاید ید
شود از نسیمش مش دماغم غم معطر طر

رخانش نش چو لاله له دو چشمش مش چو نرگس گس
دهانش نش چو پسته ته لبانش نش چو شکر کر

عرق رق می کند گل گل ز رویش یش به بستان تان
خجل جل می شود ود ود ز قدش دش صنوبر بر

مرادم دم جز او او او نباشد شد که باشد شد
وصالش لش به عمرم رم دمی می می میسر سر

دلم لم خوش نخواهد هد شدن دن با کلامش مش
مشرف رف اگر گردد به تحسین سین دلبر بر

ازین سان سان غزلها ها نسیمی می بگفتا تا
موشح شح مسجع جع مرصع صع مکرر رر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.