هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عرفانی و مذهبی است که به زیباییهای معنوی و الهی میپردازد. شاعر از مفاهیمی مانند جمال الهی، عشق به حق، و راهنمایی به سوی خداوند سخن میگوید. همچنین، از پیامبران و شخصیتهای مذهبی مانند موسی، فرعون، عیسی، و خلیل (ابراهیم) یاد میکند و به نقش آنها در هدایت بشر اشاره میکند. شعر پر از استعارههای زیبا و عمیق است که به ذات خداوند و راه رسیدن به او مرتبط هستند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۷۵
ای ز رخسارت الی الرحمن ذوالعرش السبیل
ان حیا فی هواها کل من کان القتیل
آن که چون موسی نبرد از نار وجهت ره به حق
همچو فرعونش نماید در نظر خون آب نیل
طالب حق کی شدی واصل به ذات لم یزل
خط وجهت گر نبودی طالب حق را دلیل
آن که کسب علم «فضل » ز ابجد رویت نکرد
روزگار عمر در تعطیل گم کرد آن عطیل
نار غیرت سوز رویت بود بی روی و ریا
آتشی کان شد گل صدبرگ و ریحان بر خلیل
واهب صورت نبست اشباح را نقش وجود
تا نشد خاک کفت ارزاق ایشان را کفیل
بر جمال عالم آرایت که داد حسن داد
ختم شد خوبی، تعالی الله زهی فضل جلیل
طالب ذات خدا را سی و دو خط رخت
در حقیقت هر یکی انا هدیناه السبیل
قطره ای بود از دهانت چشمه ای کان در بهشت
حق تعالی خواندش عینا تسمی سلسبیل
نعمتی کز خال و خط عنبرینت یافتم
حاصل دنیا و عقبی نزد آن باشد قلیل
جان به بوی وصل زلفت می دهم لیکن عجب
گر بدست آید به صد جان آنچنان عمر طویل
طیلسان زلف مشکین تو بود انداخته
بر سر نور تجلی در ازل ظل ظلیل
صورت روی تو هست آیینه ذات خدا
لیکن این معنی کجا داند عزازیل عزیل؟
نامه ام الکتاب از مصحف روی تو بود
لوح محفوظی کز آن آورد قرآن جبرئیل
(خط مشکین تو چون از رخ براندازد نقاب
در جمالش واله و حیران شود عقل عقیل)
دست قدرت بر رخت چون خال مشکین می نهاد
آسمان خود را فرو برد از حسد در آب نیل
ارض حق را سی و دو نطق تو بود «اثقالها»
وعده «اناسنلقی » بود از آن «قولا ثقیل »
کی شدی واقف ز عیسی گر نبودی آمده
در ازای سی و دو خط رخت عما نویل
چون نسیمی راه اگر بردی به نطق از فضل حق
همچو عیسی زنده مانی تا ابد بی قال و قیل
ان حیا فی هواها کل من کان القتیل
آن که چون موسی نبرد از نار وجهت ره به حق
همچو فرعونش نماید در نظر خون آب نیل
طالب حق کی شدی واصل به ذات لم یزل
خط وجهت گر نبودی طالب حق را دلیل
آن که کسب علم «فضل » ز ابجد رویت نکرد
روزگار عمر در تعطیل گم کرد آن عطیل
نار غیرت سوز رویت بود بی روی و ریا
آتشی کان شد گل صدبرگ و ریحان بر خلیل
واهب صورت نبست اشباح را نقش وجود
تا نشد خاک کفت ارزاق ایشان را کفیل
بر جمال عالم آرایت که داد حسن داد
ختم شد خوبی، تعالی الله زهی فضل جلیل
طالب ذات خدا را سی و دو خط رخت
در حقیقت هر یکی انا هدیناه السبیل
قطره ای بود از دهانت چشمه ای کان در بهشت
حق تعالی خواندش عینا تسمی سلسبیل
نعمتی کز خال و خط عنبرینت یافتم
حاصل دنیا و عقبی نزد آن باشد قلیل
جان به بوی وصل زلفت می دهم لیکن عجب
گر بدست آید به صد جان آنچنان عمر طویل
طیلسان زلف مشکین تو بود انداخته
بر سر نور تجلی در ازل ظل ظلیل
صورت روی تو هست آیینه ذات خدا
لیکن این معنی کجا داند عزازیل عزیل؟
نامه ام الکتاب از مصحف روی تو بود
لوح محفوظی کز آن آورد قرآن جبرئیل
(خط مشکین تو چون از رخ براندازد نقاب
در جمالش واله و حیران شود عقل عقیل)
دست قدرت بر رخت چون خال مشکین می نهاد
آسمان خود را فرو برد از حسد در آب نیل
ارض حق را سی و دو نطق تو بود «اثقالها»
وعده «اناسنلقی » بود از آن «قولا ثقیل »
کی شدی واقف ز عیسی گر نبودی آمده
در ازای سی و دو خط رخت عما نویل
چون نسیمی راه اگر بردی به نطق از فضل حق
همچو عیسی زنده مانی تا ابد بی قال و قیل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.