۶۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۰

منم آن دو هفته ماهی که بر آسمان جانم
منم آن خجسته مهری که بر اوج لامکانم

منم آن سپهر حشمت که برای کسب دولت
نهد آفتاب گردون رخ و سر بر آستانم

منم آن امیر کشور که همیشه در دیارم
قمر است شحنه شب زحل است سایه بانم

منم آن کلام صادق که بود ز ریب خالی
منم آن کتاب ناطق که صفات خویش خوانم

منم آن همای رفعت که فراز عرش پرم
منم آن جهان معنی که برون از این جهانم

منم آن که شاه و سلطان کند از درم گدایی
منم آن که مهر گردون کله است و سایه بانم

منم آن که فرق فرقد به قدم همی سپارم
منم آن که بر دو عالم سر و دست برفشانم

منم آن لطیف ساقی که به عاشقان سرخوش
رخ حور می نمایم می روح می چشانم

(منم آن شکر حدیثی که به نطق چون درآیم
رخ و زلف ماهرویان سخن است و ترجمانم)

منم آن شریف گوهر که ز معدن حیاتم
منم آن شراب کوثر که به جوی جان روانم

منم آن ز دیده غایب که همیشه در حضورم
منم آن وجود ظاهر که ز دیده ها نهانم

منم آن ره سلامت که صراط نام دارم
منم آن بهشت باقی که نعیم جاودانم

منم آن که اندر اشیا شده ام به حرف پیدا
ز رموز وحی بگذر که من این زمان عیانم

سخن از قدیم و حادث مکن ای حکیم رسمی
که من آن وجود فردم که هم اینم و هم آنم

تو چو عیسی ای نسیمی همه گرچه روح و جانی
منم آن که روح روحم، منم آن که جان جانم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.