هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا یا یکی از شاعران صوفی‌مسلک است که به موضوعاتی مانند وحدت وجود، بی‌اعتنایی به دنیا و مظاهر آن، عشق الهی و رهایی از تعلقات مادی می‌پردازد. شاعر اعلام می‌کند که از گلزار دنیا، هستی دو جهان، نور و ظلمت، و حتی از می و مستی معنوی فارغ شده‌اند، زیرا به حقیقت عشق و وحدت با معشوق حقیقی رسیده‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص صوفیانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'می' و 'مستی' نیاز به تفسیر دارد و ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۰۱

با روی او مگو که ز گلزار فارغیم
کز هستی دو کون به یکبار فارغیم

ای شیخ شهر! دور ز انکار ما برو
اقرار کن به ما که ز انکار فارغیم

با نور و ظلمت رخ و زلفش الی الابد
از شمع آفتاب و شب تار فارغیم

اغیار نیست در ره وحدت اگر بود
بالله به جان یار ز اغیار فارغیم

ما را ز ماه روی تو هر ماه حاصل است
از هفته های هفت و شش و چار فارغیم

شمع رخت که مطلع انوار کبریاست
تا دیده شد ز مطلع انوار فارغیم

مست از شراب صافی میخانه مسیح
تا گشته ایم از می خمار فارغیم

سر دو کون چون ز رخت آشکار شد
از نکته های مخفی اسرار فارغیم

منصور گشت کام نسیمی به فضل حق
از ما بدار دست که از دار فارغیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.