هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و شیفتگی به معشوق و می‌گساری به عنوان نمادی از عشق الهی سخن می‌گوید. شاعر از زلف معشوق، جام می، و وصال او به عنوان مفاهیم اصلی شعر استفاده کرده و زهد و تقوا را در مقابل عشق واقعی ناچیز می‌شمرد. همچنین، اشاره‌ای به گنج حقیقت و معنی دارد که با لب معشوق گشوده می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به می‌گساری و مفاهیم عمیق عرفانی نیازمند درک و بلوغ فکری بیشتری است.

شمارهٔ ۲۵۵

دلیل ما شد آن ساقی به دارالعیش میخانه
بیا گر آرزومندی به جام لعل جانانه

به دور دانه خالش دل و جانی نمی بینم
که در دام سر زلفت نیفتاده است از این دانه

زمان وصل رویت را طلبکارم به جان گرچه
هنوز ارزان بود دادن دو عالم را به شکرانه

جهان و جان و دین و دل، برو در کار زلفش کن
که از مردان مرد آید همیشه کار مردانه

زمان زرق و سالوسی گذشت ای زاهد رعنا
بیا می خور که تقوی را لبالب گشت پیمانه

حدیث عشق گو با من، نه زهد و توبه و تقوی
که عاشق را نمی گیرد به گوش افسون و افسانه

مجو با آتش رویش تقرب، گر همی خواهی
که دور از شمع رخسارش بسوزی همچو پروانه

چو رویش چرخ صورتگر نبندد صورت دیگر
به سر چندان که می گردد در این پیروزه کاشانه

در گنج حقیقت را لبش مفتاح معنی شد
زهی گنج و زهی گوهر، زهی مفتاح و دندانه

نسیمی! پای دل مگشا ز بند زلف او هرگز
که در زنجیر می باید همیشه پای دیوانه
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.