هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و تأثیرات عمیق این عشق را بر جان و دنیای خود توصیف می‌کند. شاعر از زیبایی و فتنه‌انگیزی معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه این عشق زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است. همچنین، شاعر از رنج‌هایی که در راه این عشق متحمل شده سخن می‌گوید و امیدوار است که معشوق بر او رحم کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و فتنه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۸۱۲

بس نادره جهانی ای جان و زندگانی
جان و دلم نماند گر تو چنین بمانی

شاهی خوب رویان ختم است بر تو اکنون
بستان خراج خوبی در ملک کامرانی

از چشم نیم مستت پر فتنه شد جهانی
آخر بدین شگرفی چه فتنهٔ جهانی

نه گفته‌ای کزین پس فتنه نخواهم انگیخت
پس طره نیز مفشان گر فتنه می‌نشانی

تا دید آب حیوان لعل چو آتش تو
شد از جهان به یکسو از شرم در نهانی

چون هر نفس لب تو جانی دگر ببخشد
کس ننگرد به عمری در آب زندگانی

هرچند جان شیرین بردی به تلخی از من
تلخیم کرد لیکن شیرین ترم ز جانی

چون جان شوربختم شیرینی از تو دارد
شاید اگر به تلخی جانم به لب رسانی

عطار از غم تو زحمت کشید عمری
گر بر من ستمکش رحمت کنی توانی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.