هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد عشق و فراق سخن می‌گوید. او از معشوق خود می‌خواهد که نقاب از جمال بردارد و پرده از راز عشق بردارد. شاعر از غم و رنج عشق می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به وعده‌های خود عمل کند و او را از این درد رها سازد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۸۲۰

گر نقاب از جمال باز کنی
کار بر عاشقان دراز کنی

ور چنین زیر پرده بنشینی
پرده از روی کار باز کنی

از همه کون بی نیاز شود
عاشقی را که اهل راز کنی

جگرم خون گرفت از غم آن
که مبادا که در فراز کنی

گرچه چون شمع سوختم ز غمت
هر زمانم به زیر گاز کنی

گفتیم ساز کار تو بکنم
چون مرا سوختی چه ساز کنی

وعده دادی به وصل جان مرا
عمر بگذشت چند ناز کنی

بکشد ناز تو به جان عطار
گر به وصلیش بی نیاز کنی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.