هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق الهی و فنا در آن می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان امری والا و نیازمند سرمایه‌ای شگرف یاد می‌کند و بر لزوم فنا شدن در این عشق و رهایی از خودپرستی تأکید دارد. همچنین، به چالش‌های درونی و حجاب‌های روحی اشاره می‌کند که مانع از درک حقیقت عشق می‌شوند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیازمند بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و ناملموس باشد.

غزل شمارهٔ ۸۲۱

ای دل اندر عشق غوغا چون کنی
خویش را بیهوده رسوا چون کنی

آنچه کل خلق نتوانست کرد
تو محال‌اندیش تنها چون کنی

دم مزن خون می‌خور و صفرا مکن
پشه‌ای با باد صفرا چون کنی

تو همی خواهی که دانی سر عشق
کس بدین سر نیست دانا چون کنی

چون تو اندر عشق او پنهان شدی
سر عشقش آشکارا چون کنی

چون تبرا نیستت از خویشتن
پس به عشق او تولا چون کنی

عشق را سرمایه‌ای باید شگرف
پس تو بی سرمایه سودا چون کنی

چون تو را هر دم حجابی دیگر است
چشم جان خویش بینا چون کنی

چون به یک قطره دلت قانع ببود
جان خود را کل دریا چون کنی

غرق دریا گرد و ناپیدا بباش
خویش را زین بیش پیدا چون کنی

چون تو سایه باشی و او آفتاب
پیش او خود را هویدا چون کنی

هر که او پیداست درصد تفرقه است
چون نباشی جمع آنجا چون کنی

چون نکردی خویش را امروز جمع
می‌ندانم تا که فردا چون کنی

مذهب عطار گیر و نیست شو
هستی خود را محابا چون کنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.