هوش مصنوعی:
این قصیده توسط محمدصادق الحسینی الفرهانی در تبریز نوشته شده و در شماره نخستین ادب تبریز منتشر شده است. در این شعر، شاعر به مناسبت جشن مولد شاه عرب و با اشاره به پیشبینی یک منجم آلمانی درباره برخورد یک دنبالهدار با زمین و نابودی آن، به ستایش شاه و دعا برای طول عمر او میپردازد. همچنین، شاعر با طنز و اعتراض به پیشبینی منجم، اطمینان میدهد که زمین تحت حمایت خداوند و شاه باقی خواهد ماند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم پیچیده تاریخی، مذهبی و سیاسی است و استفاده از زبان کلاسیک و اشارات ادبی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۶
این قصیده را نگارنده اوراق محمدصادق الحسینی الفرهانی در کرت دومین که در تبریز شروع بنگارش اوراق ادب کرد و قضا را وقتی بود که یکی از منجمان آلمانی حکم کرده بود که بواسطه عبور ذوذنبی که از زمین مهتر است و با کره خاک تصادف خواهد نمود کره خاک متلاشی خواهد شد. در شب سه شنبه نهم شهر رجب یکهزار و سیصد و هفده در شماره نخستین ادب تبریز انشا و درج نمودم.
امروز دل هوای نشاط و طرب کند
جشنی شگرف گیرد و کاری عجب کند
جور مه محرم و دور مه صفر
خواهد تلافی از شعبان و رجب کند
دربار پورشاه عجم جان خویش را
تقدیم جشن مولد شاه عرب کند
بازو و دست حق که همه کار ملک و دین
ستوار با مشیت و فرمان رب کند
مقبول داور آنکه مر او را کند قبول
مغضوب ایزد آنکه مر او را غضب کند
این بنده را چه حد که ستاید بشعر خویش
آنرا که ایزد از دو جهان منتخب کند
آن به که طول عمر ولیعهد شاه را
در این خجسته روز ز یزدان طلب کند
شکرش که نور سینه بود حرز جان شود
مدحش که شمع دیده بود ورد لب کند
ای داوری که خلق جهان را براستی
مهر تو جای در استخوان و عصب کند
اخترشناس گفته شنیدم که ذو ذنب
با خاک ما منازعتی بوالعجب کند
و اندر شب سه شنبه نهم از مه رجب
پیوند روز حشر بتاریک شب کند
زین گفته ساکنان زمین را گرفته تب
آری ز بیم مرگ تن کوه تب کند
من گفتم این حدیث از آن سرزند که خوی
با شیر کو کنار و عصیر عنب کند
کیهان خدای را بزمین کارها بسی است
چونش خراب و پست و نگون بی سبب کند
سطح زمین سپهر نجوم ولایت است
خورشید ازین شموس ضیا مکتسب کند
باور مکن که مضجع آل رسول را
دانا حکیم دستخوش ذوذنب کند
این خاک تختگاه خداوندگار ماست
شمشیر شاه بی ادبان را ادب کند
با ذوذنب همان رسد از تیغ شهریار
کانش به پنبه سازد و مه با قصب کند
ای آنکه نام پاک ترا مرد هوشمند
پیرایه دفاتر و زیب خطب کند
کلک شکسته زهره ندارد که در سخن
ذات ترا خطاب بنام و لقب کند
از دولت تو ملک زمین ماند برقرار
تا بر تو آفرین و بخصم تو سب کند
خواهم ز کردگار که تا روز رستخیز
تاجت ز لعل ناب و سریر از ذهب کند
وین بنده با اجازه ی امر مقدست
بار دگر شروع بنشر ادب کند
امروز دل هوای نشاط و طرب کند
جشنی شگرف گیرد و کاری عجب کند
جور مه محرم و دور مه صفر
خواهد تلافی از شعبان و رجب کند
دربار پورشاه عجم جان خویش را
تقدیم جشن مولد شاه عرب کند
بازو و دست حق که همه کار ملک و دین
ستوار با مشیت و فرمان رب کند
مقبول داور آنکه مر او را کند قبول
مغضوب ایزد آنکه مر او را غضب کند
این بنده را چه حد که ستاید بشعر خویش
آنرا که ایزد از دو جهان منتخب کند
آن به که طول عمر ولیعهد شاه را
در این خجسته روز ز یزدان طلب کند
شکرش که نور سینه بود حرز جان شود
مدحش که شمع دیده بود ورد لب کند
ای داوری که خلق جهان را براستی
مهر تو جای در استخوان و عصب کند
اخترشناس گفته شنیدم که ذو ذنب
با خاک ما منازعتی بوالعجب کند
و اندر شب سه شنبه نهم از مه رجب
پیوند روز حشر بتاریک شب کند
زین گفته ساکنان زمین را گرفته تب
آری ز بیم مرگ تن کوه تب کند
من گفتم این حدیث از آن سرزند که خوی
با شیر کو کنار و عصیر عنب کند
کیهان خدای را بزمین کارها بسی است
چونش خراب و پست و نگون بی سبب کند
سطح زمین سپهر نجوم ولایت است
خورشید ازین شموس ضیا مکتسب کند
باور مکن که مضجع آل رسول را
دانا حکیم دستخوش ذوذنب کند
این خاک تختگاه خداوندگار ماست
شمشیر شاه بی ادبان را ادب کند
با ذوذنب همان رسد از تیغ شهریار
کانش به پنبه سازد و مه با قصب کند
ای آنکه نام پاک ترا مرد هوشمند
پیرایه دفاتر و زیب خطب کند
کلک شکسته زهره ندارد که در سخن
ذات ترا خطاب بنام و لقب کند
از دولت تو ملک زمین ماند برقرار
تا بر تو آفرین و بخصم تو سب کند
خواهم ز کردگار که تا روز رستخیز
تاجت ز لعل ناب و سریر از ذهب کند
وین بنده با اجازه ی امر مقدست
بار دگر شروع بنشر ادب کند
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.